محل تبلیغات شما



ابوطالب، نخستین کس بود از ایشان که گفت: پند تو را به جان پذیراییم و رسالت تو را تصدیق می کنیم و به تو ایمان می آوریم. به خدا تا من زنده ام از یاری تو دست بر نخواهم داشت. اما عموی دیگر پیامبر، ابولهب، به طنز و طعنه و با خشم و خروش گفت: این رسوایی بزرگی است! ای قریش، از آن پیش که او بر شما چیره شود بر او غلبه کنید. در پاسخ، ابوطالب خروشید که: سوگند به خداوند، تا زنده ایم از او پشتیبانی و دفاع خواهیم کرد. با این گفتار صریح و رسمی ابوطالب که رئیس دارالندوه و در واقع شیخ الطائفه قریش بود، دیگران چیزی نتوانستند بگویند. پیامبر آنگاه سه بار به حاضران گفت: پروردگارم به من فرمان داده است که شما را به سوی او بخوانم، اکنون هر کس از شما که حاضر باشد مرا یاری کند برادر و وصی و خلیفه من در بین شما خواهد بود؟ هر سه بار، حضرت علی (ع) که جوانی نو بالغ بود برخاست و گفت: ای رسول خدا، من تا آخرین دمی که از سینه بر می آورم به یاری تو حاضرم. دوبار، پیامبر او را نشانید. بار سوم، دست او را گرفت و گفت: این (جوان) برادر و وصی و جانشین من است، از او اطاعت کنید. قریش به
سخره خندیدند و به ابوطالب گفتند: اینک از پسرت فرمان ببر که او را بر تو امیر گردانید! آنگاه با قلبهایی پر از کینه و خشم، از خانه محمد بیرون رفتند و محمد با خدیجه و علی و ابوطالب در خانه ماند. اندکی بعد، فرمان اعلام عمومی و اظهار علنی دعوت از سوی خدا رسید و پیامبر همه را پای تپه بلند صفا گرد آورد و فرمود: ای مردم، اگر شما را خبر کنم که سوارانی خیال تاختن بر شما دارند، آیا گفته مرا باور می دارید؟ همه گفتند: آری، ما تاکنون هیچ دروغی از تو نشنیده ایم. آنگاه پیامبر یکایک قبایل مکه را به نام خواند و گفت: از شما می خواهم که دست از کیش بت پرستی بکشید و همه بگویید: لا اله الا الله. ابولهب که از سران شرک بود با درشتخویی گفت: وای بر تو، ما را برای همین گرد آوردی؟ پیامبر، در پاسخ او هیچ نگفت. در این جمع از قریش و دیگران، تنها جعفر پسر دیگر ابوطالب و عبیده بن حارث و چند تن دیگر به پیامبر ایمان آوردند. مشرکان سخت می کوشیدند تا این خورشید نو دمیده و این نور الهی را خاموش کنند، اما نمی توانستند. ناگزیر به آزار و شکنجه و تحقیر کسانی پرداختند که به اسلام ایمان می آوردند، اما به خاطر ابوطالب از جسارت به شخص پیامبر و علی و جعفر و ایذای علنی آنان خودداری می کردند. دیگران، از آزارهای سخت مشرکان در امان نماندند، به ویژه عمار یاسر و پدر و مادر و برادرش و خباب بن الارت و صهیب بن سنان
و بلال بن رباح معروف به بلال حبشی و عامر بن فهیره و چند تن دیگر که نامهای درخشانشان بر تارک تاریخ مقاومت و ایمان می درخشد و خون های ناحق ریخته آنان، آیینه گلگون رادی و پایداری و طنین خدا خواهی ایشان، زیر شکنجه های استخوانسوز کوردلان مشرک، آهنگ بیداری قرون است.
منبع: کتاب بعثت رسول خدا (1) نوشته علی گرمارودی



صلح امام مجتبی علیه السلام یک وظیفه الهی:

مقام علمی حضرت ابوالفضل عباس سلام الله علیها

اربعین/آمدن جابر به كربلا در روز اربعین

تو ,ابوطالب ,پیامبر ,بن ,خدا ,علی ,ایمان می ,او را ,را به ,و گفت ,علی و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Harry's game kotton_kandy مطالب اینترنتی سرویس کولر گازی،نصب کولر گازی،تعمیرات تخصصی کولر گازی،شارژ گاز کولر گازی اسپیلت و داکت اسپلیت توسط مرکز مجاز خدمات کولرگازی ♡☆Lady Miraculous Fanfic☆♡ pressicecor با هجرتی ها kumodega یوزرنیم و پسورد نود 32 John's info