مگر که باد خزان در میان خانه وزیده
که سرو خانه ی حیدر چنین خمیده خمیده
چنان به هم زده است انکسار شیشه ی جان را
که تکه تکه نفس میکشد بریده بریده
چه آمده به سر فاطمه که داخل بستر
تمام شب به خودش جمع شد چومارگزیده
چه میکشید حسن چون که گفت مادرش آرام
به کوچه سیلی سختی اگر که دیده ندیده
هزار مرتبه لعنت به آن که گفت به زینب
اگر پرستوی زخمی ز جا پرید ، پریده
حسین گفت به زینب خبر نداری از اینکه
چرا حسن به روی خاک گوشواره کشیده.
محمود شهرستانی
منبع: حدیث اشک.
که سرو خانه ی حیدر چنین خمیده خمیده
چنان به هم زده است انکسار شیشه ی جان را
که تکه تکه نفس میکشد بریده بریده
چه آمده به سر فاطمه که داخل بستر
تمام شب به خودش جمع شد چومارگزیده
چه میکشید حسن چون که گفت مادرش آرام
به کوچه سیلی سختی اگر که دیده ندیده
هزار مرتبه لعنت به آن که گفت به زینب
اگر پرستوی زخمی ز جا پرید ، پریده
حسین گفت به زینب خبر نداری از اینکه
چرا حسن به روی خاک گوشواره کشیده.
محمود شهرستانی
منبع: حدیث اشک.
صلح امام مجتبی علیه السلام یک وظیفه الهی:
تکه ,خانه ,حسن ,جا ,نداری ,ز ,گفت به ,که گفت ,پرستوی زخمی ,زینباگر پرستوی ,به زینباگر
درباره این سایت